سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

قصر شعرم که پس از پایه گذاری شدنم

در تب و تابِ شبِ آینه کاری شدنم

چشمِ ابرم ، که نیاسوده ام از باریدن

می دهم یکسره تاوانِ بهاری شدنم

مثلِ اشکم ، که غم و شادیِ من هردو یکیست

ماجرایی شده این عقده ی جاری شدنم

قدرِ یک درد نمی دانم از این عشق ، ولی

گر شوم زخم ، در اندیشه ی کاری شدنم

هر غزل عیشِ شما خونِ جگر خوردن من

بی قفس نیست تمنایِ قناری شدنم

این نفسها که شما معجره اش می خوانید

یادگاری ست که دارم ز حواری شدنم




نگارش در تاریخ شنبه 91 مرداد 21 توسط سید عباس ذبیح الحسین | نظر
قالب وبلاگ