علاقهمندي ها
+
يکي از حزن انگيزترين و در عين حال حماسي ترين لحظات فکه،ماجراي گردان حنظله است .300تن از رزمندگان اين گردان درون يکي از کانال ها به محاصره ي نيروهاي عراقي در مي آيند.آنها چند روز و صرفا با تکيه بر ايمان سرشار خود به مبارزه ادامه مي دهند و به مرور همگي توسط آتش دشمن و با عطش مفرط به شهادت مي رسند
.jpg)
ذره بين زنده
92/4/24
*اخراجي*
کانال کميل :(
هانا آويني
سعيد قاسمي که در عمليات والفجر مقدماتي مسئوليت واحد اطلاعات و عمليات لشکر 27محمدرسول الله"صلي الله عليه و آله" را به عهده داشت از سرنوشت گردان حنظله مي گويد:ساعت هاي آخر مقاومت بچه ها در کانال ،بي سيم چي گردان حنظله حاج همت را خواست.حاجي آمد پاي بي سيم و گوشي را به دست گرفت.صداي ضعيف و پر از خش خش را از آن سوي خط شنيدم که مي گويد:احمد رفت،حسين رفت،باطري بي سيم هم دارد تمام مي شود/
ثانيه ها...
يادش بخير فكه - *فونيكس*
محمد جواد س
:(
+
هر جا غصه دار شدي استغفار کن.
استغفار امان انسان است.
به اين کاري نداشته باش که چرا محزون شدي.
اذيتت کرده اند؟
گناهي کرده اي؟
بعضي وجود خودشان را گناه ميدانند.
شما ميگويي چرا من درست کار نميکنم، او خودش را گناه ميداند.
محزون که شدي استغفار کن.
همانطور که وقتي خطا ميکني همه صدمه ميخورند،
استغفار هم که ميکني به همه نفع ميرساني.
چه غم خودت چه ديگري را داري استغفار کن...
حاج اسماعيل دولابي

صابرين
91/11/20
4 فرد دیگر
34 فرد دیگر
+
*دوستان پارسي بلاگي لطفاً توجه بفرماييد:
قيمت همه چيز دوبرابر شده..حتي شارژ اي دي اس ال...لطفاً تو فيدهاتون يک عکس بيشتر نذاريد..تموم شد اينترنتمون،کي جواب گو هست؟؟؟ديگه پول مول لاموجود براي شارژ مجدد*

كشتي نجات ما
91/11/11
+
در 25سالگي با استفاده از بورس تحصيلي دانشجويان ممتاز دانشگاه تهران،به آمريکا اعزام شد.مادرش به هنگام اعزام او گفت:
مصطفي،شيرم را حلالت نمي کنم ،اگر در طول اين سفر گناه و حرامي مرتکب شوي! و اين مصطفي است که چشمان پاکش به زمين دوخته مي شودو با نجابت تمام مي گويد:مادر،دعايم کن .....و پس از سالها که به ايران بازمي گردد،مادرش به او مي گويد :مصطفي،با توصيه ي من چه کردي؟؟
زهرا -شاپرک
91/11/7
+
*زنــــان مــوجـودات عــجــيبــي هــسـتنـد !*
مـقـاوم جــلـوه ميـکـننـد
در حــالـيـکـہ ..بـهـ سـخـتـي مـشـکـلات را دوام مـي آورنـد ..!
ســاده و زودبـاور جــلـوه مـي کـننـد
در حـاليـکـہ ..هيــچ دروغـي را بــاور نـميـکـننـد..!
فــرامـوش کــار جــلـوه مـي کـننـد..
در حــالـيـکـہ ..هيـــچ اهــانتــي را فــرامـوش نـميـکـنند..!
تــا زمــانـي کـه مـــــردي را عــاشـــقـــانــه دوسـت بـدارنــد...

ايميك
91/7/3
آن زمـــــان .....
اشـتبـاهـاتــش را مـي بيــننـد ، امـا فــرامـوش مـي کـننـد ...
دروغ هــايـش را مـي فــهـمـنـد ، امـا بــاور مـي کـننـد ...
مـشـکـلاتــش را مـي بيــننـد ، امـا دوامــــــ مـي آورنـد ...
زيـــرا کـهـ صــــــــادقــــــــانـــ ــهــ عــــشـــق مــي ورزنــــد . .
2 فرد دیگر
36 فرد دیگر
+
اگر باران ببارد,باز مي آيم درون کوچه اميد و از ترکيب دستانم برايت چتر ميسازم مبادا قطره اي باران,بيازارد نگاه مهربانت را....
چتر خيس رها
91/6/11
+
چه مسخره است سؤال امتحاني که ميگويد جاي خالي را پرکنيد...من اگه ميتوانستم جاي خالي تورا پر ميکردم...
قاصدك آسماني
91/6/11
+
وَقتــے يک بــار ـاَز يـہ نــَفر ضـــَربـہ مـے خـورے
دُرُسـت مثل ايــن مــے مـونـہ کـہ
بـا مـاشين بهت ـزَده وُ داغــونت کــَرده ...
وَلــے وَقتــے مے بَخشيش دُرُسـت مثل اين مـے مونـہ کـہ
بهش فـــُرصــَت بدے تــا دَنده عقب بگيره وُ
ـدوباره ـاَز روت رَد بشـہ تـا مُطمئن بشـہ چيزے ازت نــَمونده

*زهرا.م
91/6/8
+
من به تو خنديدم
چون كه مي دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدي
پدرم از پي تو تند دويد
و نمي دانستي باغبان باغچه همسايه
پدر پير من است
من به تو خنديدم
تا كه با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو ليك لرزه انداخت به دستان من و
سيب دندان زده از دست من افتاد به خاك
دل من گفت: برو
چون نمي خواست به خاطر بسپارد گريه تلخ تو را ...

پلاكهاي رقصان
91/6/7
+
تو به من خنديدي و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلود به من كرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتي و هنوز،
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت...
.
.
.
*حميد مصدق*

پروانگي
91/6/5